«حضرت معصومه(س)»
از راه دور آمده بودند تا مدینه. می خواستند امام موسی کاظم (علیه السلام) را ملاقات کنند وسؤالات خود را از امامشان بپرسند. اما ایشان در سفر بودند.امام رضا(علیه السلام) هم نبودند.آن ها خیلی ناراحت شدند آخرسؤالات خودشان و دوستانشان بی جواب مانده بود.وسایلشان را جمع کردند تا برگردند، دختر کوچک امام کاظم (علیه السلام) از آن ها پرسید، چه سؤالی دارید با تعجب سؤال های خود را به آن بانوی کوچک دادند. فاطمه معصومه(س) یکی یکی سؤال ها را جواب داد و به دستشان داد. شیعیان باهمان تعجب راهی شدند به سمت شهرشان. در بین راه با کاروان امام کاظم (علیه السلام) برخورد کردند. خیلی خوش حال شدند، حالا هم امام را ملاقات می کردند هم از پاسخ سؤال هایشان مطمئن می ش...